: منوي اصلي :
صفحه اصلي وضعيت من در ياهو پست الكترونيك پارسي بلاگ
ورود به مدیریت درباره من
: درباره خودم :
: پيوندهاي روزانه :
خبرگزاری ایرنا [128]خبر گزاری ایسنا [113]خبر گزاری فارس [86]خبرگزاری مهر [169]پایگاه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری [100][آرشیو(5)] : لوگوي وبلاگ : : لينك دوستان من : شلمچهتمهیدات برای حضور و ظهورپاسبان*حرم دل *شده ام شب همه شبنشانه هاشهدای استان خراسانماه و مهرخبر هفتهجهاد مجازیجهاد مجازیعلمدار دینلــعل سـلـسـبیــل ( دل نوشته های یک هاجر )آسمان سرخامیدزهراانا قادمپوتین خاکیمسیر انتظاریاران نابکهف الشهداهر کجا باشم آسمون مال منهمجنون صفتپله پله تا خداحریم یاسحریم یاسکجایند مردان بی ادعا؟گام آخر...یعسوبوبلاگ قالبانتظار سبزمعبرکوثربی قرارشهید احمدیاننافذقافله شهدانسیم جبههآیههای عشق...عشققاسم کرمیانصار المهدیگل نرگسراز گل سرخکوچه ام مهتابی است : لوگوي دوستان من : : فهرست موضوعي يادداشت ها : گزارش تصویری[7] . : آرشيو يادداشت ها : سلام بر عشقخاطره یک اسیرسخنرانی شهید باکریشهید برونسیشهید جواد فکوریاخراجی هاماه رمضانشهید محمد تقی خوش خواهشگزارش تصویری از بهشت رضا مشهد مقدسحرف های ماندگارشهید چمرانشهید همتشهیدمحمود کاوهگزارش تصویری از راهپیمایی روز قدسشهید یوسف کلاهدوزشهید آقاسی زادهشهید میرزاییشهید حسین فهمیدهدیدار رهبر با خانواده ی شهید آوینیشهید علم الهدیشهید آوینی ( از زبان خودش )بخشی از وصیت نامه شهید مهدی باکریدر خاطر کوه ها (شهید کاوه)گزارش تصویری از یادگاران جنگاز آقا مرتضی بگوییمشهید رفیعیشهید پازوکیشهید آوینی (از زبان همسرش)دست نوشته شهیدمین و پای مرتضیگزارش تصویری روز 22 بهمننمی دانم چرا باید اینجارا کندشعر معروف نظار قطریروضه صحرای کربلاخاطرهعبارت آشناگزارش تصویری از راهیان نوراستقبال شهادتدعوای جنگیاگر عیرت داشتیاینجا شهیدی خفته استخوابی که زیاد بستری می دیدسیروس صادقی رفت روی مین : نوای وبلاگ : : جستجو در وبلاگ : پشتيباني وطراحي: وبلاگ قالب وبلاگ حب الحسین اجننی وبلاگ خدایی که به ما لبخند می زند وبلاگ شلمچه ما صاحبی داریم برای سفارش قالب به دو وبلاگ اول می تونید سر بزنید توجه در نماز چهارشنبه 87 خرداد 1 ساعت 7:0 صبح شهید مجید مقدادی مادر پس از خبر دار شدن از مجروحیت شدید مجید، سراسیمه عازم تهران می شود تا در محل بیمارستان امام حسین (ع) بر سر بالین فرزند شوریده حالش حاضر شود و برای آخرین بار نو گل پرپرش را زیارت نموده و با او از درد دلهای ناگفته و ناشنیده سخن گوید اما وقتی بر سر بالین مجید می رسد با کمال تأسف پیکری را می بیند که در زیر آوار زخم و ترکش و گلوله همچون غنچه ای خاموش بی حرکت، انتظار وصل جانان را می کشد. آری مجید فلج شده بود و خود نمی دانست و اگر از او درباره جراحتهای عمیقش می پرسیدند اظهار بی اطلاعی می کرد. او فقط احساس می نمود که از ناحیه پا زخمی شده است و شلمچه تکه کلومش بود. مادر پس از خبر دار شدن از مجروحیت شدید مجید، سراسیمه عازم تهران می شود تا در محل بیمارستان امام حسین (ع) بر سر بالین فرزند شوریده حالش حاضر شود و برای آخرین بار نو گل پرپرش را زیارت نموده و با او از درد دلهای ناگفته و ناشنیده سخن گوید اما وقتی بر سر بالین مجید می رسد با کمال تأسف پیکری را می بیند که در زیر آوار زخم و ترکش و گلوله همچون غنچه ای خاموش بی حرکت، انتظار وصل جانان را می کشد. آری مجید فلج شده بود و خود نمی دانست و اگر از او درباره جراحتهای عمیقش می پرسیدند اظهار بی اطلاعی می کرد. او فقط احساس می نمود که از ناحیه پا زخمی شده است و شلمچه تکه کلومش بود.با چنین وضعیتی وخیم آنچه باعث شگفتی همگان به خصوص پزشک معالج و پرستاران بخش می گشت همانا میزان پای بندی و تقلید مجید در به جا آوردن وظیفه الهی و دینی خود یعنی نماز آن هم با حضور قلب بسیار بالا بود. پزشک معالج مجید چنین نقل می کند: شب آخر در این بخش غوغایی بود. مجید پس از عمل جراحی به مدت چهار شبانه روز در حالت اغماء بود و هنگامی که به هوش آمد، فی الفور تقاضای آب کرد تا وضویی بسازد او به کمک پرستاران وضوی جبیره ای گرفت و پس تو گویی نماز عشق به جا آورد. قرائت شیوایش با حالت ملکوتی او، دل و جان هر بنده را صفا و جلا می داد و ناخودآگاه دیدگان را غرق اشک نیاز و توکل می نمود. اگر بگویم من در طی 25 طبابتم این چنین نماز پرشور و حرارتی را ندیده ام سخن به گزاف نگفته ام. روز بعد یعنی روز شهادت 23/ 11/ 65 مادر بر سر بالین مجید حاضر می شود رخ زرد، جسم سرد و بی رمق او، خبر از نزدیکی زمان عروج آن روح پاک از هر آنچه رنگ تعلق دارد، می دهد. زمان، زمان وداع است. اما مادر از این حادثه غریب و بی خبر است. فقط مجید می داند و خدایش. او حس می کند که مادر تاب و توان مشاهده لحظه فراق و جان سپردنش را نخواهد داشت. در لحظات واپسین مجید طلب آب وضو می کند چرا که او عاشق نماز است، مادر به سراغ آب می رود، غافل از اینکه عزیزش تا چند لحظه دیگر به دیدار مقتدای عشق خواهد شتافت. چه خوش ندای ملکوتی اذان ظهر نیز در همین لحظات طنین انداز می گردد. ا... اکبر، خدا بزرگ است. حی علی الصلوه بشتابید به سوی نماز و مجید آخرین رکعات نماز عشق را در عاشورای حضور، به امامت حسین (ع) به جا می آورد و در کمال عبودیت و خلوص جان به جانان تسلیم می دارد. گوینده احمد مرجانی نوشته شده توسط : تخریبچی نظرات ديگران [ نظر] :لیست کامل یاداشت ها : نویسنده جدیدحذفآموزش بزرگترین اسلحه در جهانکرامات شهداء بعداز شهادتتوجه در نمازکرامات شهداء بعداز شهادتنیّت ها باید پاک باشدنشانى براى هشت سال بعدمین مسخره[عناوین آرشیوشده]
: لوگوي وبلاگ :
: لينك دوستان من :
شلمچهتمهیدات برای حضور و ظهورپاسبان*حرم دل *شده ام شب همه شبنشانه هاشهدای استان خراسانماه و مهرخبر هفتهجهاد مجازیجهاد مجازیعلمدار دینلــعل سـلـسـبیــل ( دل نوشته های یک هاجر )آسمان سرخامیدزهراانا قادمپوتین خاکیمسیر انتظاریاران نابکهف الشهداهر کجا باشم آسمون مال منهمجنون صفتپله پله تا خداحریم یاسحریم یاسکجایند مردان بی ادعا؟گام آخر...یعسوبوبلاگ قالبانتظار سبزمعبرکوثربی قرارشهید احمدیاننافذقافله شهدانسیم جبههآیههای عشق...عشققاسم کرمیانصار المهدیگل نرگسراز گل سرخکوچه ام مهتابی است : لوگوي دوستان من : : فهرست موضوعي يادداشت ها : گزارش تصویری[7] . : آرشيو يادداشت ها : سلام بر عشقخاطره یک اسیرسخنرانی شهید باکریشهید برونسیشهید جواد فکوریاخراجی هاماه رمضانشهید محمد تقی خوش خواهشگزارش تصویری از بهشت رضا مشهد مقدسحرف های ماندگارشهید چمرانشهید همتشهیدمحمود کاوهگزارش تصویری از راهپیمایی روز قدسشهید یوسف کلاهدوزشهید آقاسی زادهشهید میرزاییشهید حسین فهمیدهدیدار رهبر با خانواده ی شهید آوینیشهید علم الهدیشهید آوینی ( از زبان خودش )بخشی از وصیت نامه شهید مهدی باکریدر خاطر کوه ها (شهید کاوه)گزارش تصویری از یادگاران جنگاز آقا مرتضی بگوییمشهید رفیعیشهید پازوکیشهید آوینی (از زبان همسرش)دست نوشته شهیدمین و پای مرتضیگزارش تصویری روز 22 بهمننمی دانم چرا باید اینجارا کندشعر معروف نظار قطریروضه صحرای کربلاخاطرهعبارت آشناگزارش تصویری از راهیان نوراستقبال شهادتدعوای جنگیاگر عیرت داشتیاینجا شهیدی خفته استخوابی که زیاد بستری می دیدسیروس صادقی رفت روی مین : نوای وبلاگ : : جستجو در وبلاگ : پشتيباني وطراحي: وبلاگ قالب وبلاگ حب الحسین اجننی وبلاگ خدایی که به ما لبخند می زند وبلاگ شلمچه ما صاحبی داریم برای سفارش قالب به دو وبلاگ اول می تونید سر بزنید توجه در نماز چهارشنبه 87 خرداد 1 ساعت 7:0 صبح شهید مجید مقدادی مادر پس از خبر دار شدن از مجروحیت شدید مجید، سراسیمه عازم تهران می شود تا در محل بیمارستان امام حسین (ع) بر سر بالین فرزند شوریده حالش حاضر شود و برای آخرین بار نو گل پرپرش را زیارت نموده و با او از درد دلهای ناگفته و ناشنیده سخن گوید اما وقتی بر سر بالین مجید می رسد با کمال تأسف پیکری را می بیند که در زیر آوار زخم و ترکش و گلوله همچون غنچه ای خاموش بی حرکت، انتظار وصل جانان را می کشد. آری مجید فلج شده بود و خود نمی دانست و اگر از او درباره جراحتهای عمیقش می پرسیدند اظهار بی اطلاعی می کرد. او فقط احساس می نمود که از ناحیه پا زخمی شده است و شلمچه تکه کلومش بود. مادر پس از خبر دار شدن از مجروحیت شدید مجید، سراسیمه عازم تهران می شود تا در محل بیمارستان امام حسین (ع) بر سر بالین فرزند شوریده حالش حاضر شود و برای آخرین بار نو گل پرپرش را زیارت نموده و با او از درد دلهای ناگفته و ناشنیده سخن گوید اما وقتی بر سر بالین مجید می رسد با کمال تأسف پیکری را می بیند که در زیر آوار زخم و ترکش و گلوله همچون غنچه ای خاموش بی حرکت، انتظار وصل جانان را می کشد. آری مجید فلج شده بود و خود نمی دانست و اگر از او درباره جراحتهای عمیقش می پرسیدند اظهار بی اطلاعی می کرد. او فقط احساس می نمود که از ناحیه پا زخمی شده است و شلمچه تکه کلومش بود.با چنین وضعیتی وخیم آنچه باعث شگفتی همگان به خصوص پزشک معالج و پرستاران بخش می گشت همانا میزان پای بندی و تقلید مجید در به جا آوردن وظیفه الهی و دینی خود یعنی نماز آن هم با حضور قلب بسیار بالا بود. پزشک معالج مجید چنین نقل می کند: شب آخر در این بخش غوغایی بود. مجید پس از عمل جراحی به مدت چهار شبانه روز در حالت اغماء بود و هنگامی که به هوش آمد، فی الفور تقاضای آب کرد تا وضویی بسازد او به کمک پرستاران وضوی جبیره ای گرفت و پس تو گویی نماز عشق به جا آورد. قرائت شیوایش با حالت ملکوتی او، دل و جان هر بنده را صفا و جلا می داد و ناخودآگاه دیدگان را غرق اشک نیاز و توکل می نمود. اگر بگویم من در طی 25 طبابتم این چنین نماز پرشور و حرارتی را ندیده ام سخن به گزاف نگفته ام. روز بعد یعنی روز شهادت 23/ 11/ 65 مادر بر سر بالین مجید حاضر می شود رخ زرد، جسم سرد و بی رمق او، خبر از نزدیکی زمان عروج آن روح پاک از هر آنچه رنگ تعلق دارد، می دهد. زمان، زمان وداع است. اما مادر از این حادثه غریب و بی خبر است. فقط مجید می داند و خدایش. او حس می کند که مادر تاب و توان مشاهده لحظه فراق و جان سپردنش را نخواهد داشت. در لحظات واپسین مجید طلب آب وضو می کند چرا که او عاشق نماز است، مادر به سراغ آب می رود، غافل از اینکه عزیزش تا چند لحظه دیگر به دیدار مقتدای عشق خواهد شتافت. چه خوش ندای ملکوتی اذان ظهر نیز در همین لحظات طنین انداز می گردد. ا... اکبر، خدا بزرگ است. حی علی الصلوه بشتابید به سوی نماز و مجید آخرین رکعات نماز عشق را در عاشورای حضور، به امامت حسین (ع) به جا می آورد و در کمال عبودیت و خلوص جان به جانان تسلیم می دارد. گوینده احمد مرجانی نوشته شده توسط : تخریبچی نظرات ديگران [ نظر] :لیست کامل یاداشت ها : نویسنده جدیدحذفآموزش بزرگترین اسلحه در جهانکرامات شهداء بعداز شهادتتوجه در نمازکرامات شهداء بعداز شهادتنیّت ها باید پاک باشدنشانى براى هشت سال بعدمین مسخره[عناوین آرشیوشده]
: لوگوي دوستان من :
: فهرست موضوعي يادداشت ها : گزارش تصویری[7] . : آرشيو يادداشت ها : سلام بر عشقخاطره یک اسیرسخنرانی شهید باکریشهید برونسیشهید جواد فکوریاخراجی هاماه رمضانشهید محمد تقی خوش خواهشگزارش تصویری از بهشت رضا مشهد مقدسحرف های ماندگارشهید چمرانشهید همتشهیدمحمود کاوهگزارش تصویری از راهپیمایی روز قدسشهید یوسف کلاهدوزشهید آقاسی زادهشهید میرزاییشهید حسین فهمیدهدیدار رهبر با خانواده ی شهید آوینیشهید علم الهدیشهید آوینی ( از زبان خودش )بخشی از وصیت نامه شهید مهدی باکریدر خاطر کوه ها (شهید کاوه)گزارش تصویری از یادگاران جنگاز آقا مرتضی بگوییمشهید رفیعیشهید پازوکیشهید آوینی (از زبان همسرش)دست نوشته شهیدمین و پای مرتضیگزارش تصویری روز 22 بهمننمی دانم چرا باید اینجارا کندشعر معروف نظار قطریروضه صحرای کربلاخاطرهعبارت آشناگزارش تصویری از راهیان نوراستقبال شهادتدعوای جنگیاگر عیرت داشتیاینجا شهیدی خفته استخوابی که زیاد بستری می دیدسیروس صادقی رفت روی مین : نوای وبلاگ : : جستجو در وبلاگ : پشتيباني وطراحي: وبلاگ قالب وبلاگ حب الحسین اجننی وبلاگ خدایی که به ما لبخند می زند وبلاگ شلمچه ما صاحبی داریم برای سفارش قالب به دو وبلاگ اول می تونید سر بزنید
: فهرست موضوعي يادداشت ها :
سلام بر عشقخاطره یک اسیرسخنرانی شهید باکریشهید برونسیشهید جواد فکوریاخراجی هاماه رمضانشهید محمد تقی خوش خواهشگزارش تصویری از بهشت رضا مشهد مقدسحرف های ماندگارشهید چمرانشهید همتشهیدمحمود کاوهگزارش تصویری از راهپیمایی روز قدسشهید یوسف کلاهدوزشهید آقاسی زادهشهید میرزاییشهید حسین فهمیدهدیدار رهبر با خانواده ی شهید آوینیشهید علم الهدیشهید آوینی ( از زبان خودش )بخشی از وصیت نامه شهید مهدی باکریدر خاطر کوه ها (شهید کاوه)گزارش تصویری از یادگاران جنگاز آقا مرتضی بگوییمشهید رفیعیشهید پازوکیشهید آوینی (از زبان همسرش)دست نوشته شهیدمین و پای مرتضیگزارش تصویری روز 22 بهمننمی دانم چرا باید اینجارا کندشعر معروف نظار قطریروضه صحرای کربلاخاطرهعبارت آشناگزارش تصویری از راهیان نوراستقبال شهادتدعوای جنگیاگر عیرت داشتیاینجا شهیدی خفته استخوابی که زیاد بستری می دیدسیروس صادقی رفت روی مین
: نوای وبلاگ :
وبلاگ قالب
وبلاگ حب الحسین اجننی
وبلاگ خدایی که به ما لبخند می زند
وبلاگ شلمچه
ما صاحبی داریم
برای سفارش قالب به دو
وبلاگ اول می تونید
سر بزنید
توجه در نماز
شهید مجید مقدادی
مادر پس از خبر دار شدن از مجروحیت شدید مجید، سراسیمه عازم تهران می شود تا در محل بیمارستان امام حسین (ع) بر سر بالین فرزند شوریده حالش حاضر شود و برای آخرین بار نو گل پرپرش را زیارت نموده و با او از درد دلهای ناگفته و ناشنیده سخن گوید اما وقتی بر سر بالین مجید می رسد با کمال تأسف پیکری را می بیند که در زیر آوار زخم و ترکش و گلوله همچون غنچه ای خاموش بی حرکت، انتظار وصل جانان را می کشد. آری مجید فلج شده بود و خود نمی دانست و اگر از او درباره جراحتهای عمیقش می پرسیدند اظهار بی اطلاعی می کرد. او فقط احساس می نمود که از ناحیه پا زخمی شده است و شلمچه تکه کلومش بود.
مادر پس از خبر دار شدن از مجروحیت شدید مجید، سراسیمه عازم تهران می شود تا در محل بیمارستان امام حسین (ع) بر سر بالین فرزند شوریده حالش حاضر شود و برای آخرین بار نو گل پرپرش را زیارت نموده و با او از درد دلهای ناگفته و ناشنیده سخن گوید اما وقتی بر سر بالین مجید می رسد با کمال تأسف پیکری را می بیند که در زیر آوار زخم و ترکش و گلوله همچون غنچه ای خاموش بی حرکت، انتظار وصل جانان را می کشد. آری مجید فلج شده بود و خود نمی دانست و اگر از او درباره جراحتهای عمیقش می پرسیدند اظهار بی اطلاعی می کرد. او فقط احساس می نمود که از ناحیه پا زخمی شده است و شلمچه تکه کلومش بود.با چنین وضعیتی وخیم آنچه باعث شگفتی همگان به خصوص پزشک معالج و پرستاران بخش می گشت همانا میزان پای بندی و تقلید مجید در به جا آوردن وظیفه الهی و دینی خود یعنی نماز آن هم با حضور قلب بسیار بالا بود. پزشک معالج مجید چنین نقل می کند: شب آخر در این بخش غوغایی بود. مجید پس از عمل جراحی به مدت چهار شبانه روز در حالت اغماء بود و هنگامی که به هوش آمد، فی الفور تقاضای آب کرد تا وضویی بسازد او به کمک پرستاران وضوی جبیره ای گرفت و پس تو گویی نماز عشق به جا آورد. قرائت شیوایش با حالت ملکوتی او، دل و جان هر بنده را صفا و جلا می داد و ناخودآگاه دیدگان را غرق اشک نیاز و توکل می نمود. اگر بگویم من در طی 25 طبابتم این چنین نماز پرشور و حرارتی را ندیده ام سخن به گزاف نگفته ام. روز بعد یعنی روز شهادت 23/ 11/ 65 مادر بر سر بالین مجید حاضر می شود رخ زرد، جسم سرد و بی رمق او، خبر از نزدیکی زمان عروج آن روح پاک از هر آنچه رنگ تعلق دارد، می دهد. زمان، زمان وداع است. اما مادر از این حادثه غریب و بی خبر است. فقط مجید می داند و خدایش. او حس می کند که مادر تاب و توان مشاهده لحظه فراق و جان سپردنش را نخواهد داشت. در لحظات واپسین مجید طلب آب وضو می کند چرا که او عاشق نماز است، مادر به سراغ آب می رود، غافل از اینکه عزیزش تا چند لحظه دیگر به دیدار مقتدای عشق خواهد شتافت. چه خوش ندای ملکوتی اذان ظهر نیز در همین لحظات طنین انداز می گردد. ا... اکبر، خدا بزرگ است. حی علی الصلوه بشتابید به سوی نماز و مجید آخرین رکعات نماز عشق را در عاشورای حضور، به امامت حسین (ع) به جا می آورد و در کمال عبودیت و خلوص جان به جانان تسلیم می دارد.
گوینده احمد مرجانی
نوشته شده توسط : تخریبچی
نظرات ديگران [ نظر]
نویسنده جدیدحذفآموزش بزرگترین اسلحه در جهانکرامات شهداء بعداز شهادتتوجه در نمازکرامات شهداء بعداز شهادتنیّت ها باید پاک باشدنشانى براى هشت سال بعدمین مسخره[عناوین آرشیوشده]